📚 در کتاب «انسان خداگونه» که ادامه کتاب «انسان خردمند» است، هراری درباره آینده انسان سخن میگوید. انسانی که حالا خود را همردیف خالقش میداند. انسان خداگونه در سه بخش اصلی به شرح زیر نوشته شده است:
- انسان خردمند جهان را تسخیر میکند
- انسان خردمند به جهان معنا میبخشد
- انسان خردمند سلطهاش را از دست میدهد
👤 او میگوید انسان خداگونه برای رسیدن به وضعتی که امروز دارد، سه انقلاب کلی را پشت سر گذاشته است: دورهای که انسان خود را در احاطه یک وجود برتر میدید. این ذات برتر برای خود نمایندگانی داشت که آنها بر بشر حکمرانی میکردند و درست و غلط را به او مینمایاندند.
در دوره دوم انسان بر آن چیزی که خودش به او سلطنت و قداست داده بود، شورش کرد و انسانگرایی زاده شد. به این ترتیب انسان فرمانروای عالم و خود شد، البته مشروعیت و قداست ذات برتر کاملا از بین نرفت. اما تبدیل به امری شخصی شد. هراری عقیده دارد در این دوره جدید سه ایدئولوژی سربرآوردهاند: کاپیتالیسم، سوسیالیسم و فاشیسم. اما جریان غالب تا کنون همیشه کاپیتالیسم لیبرالیستی بوده است.
دوره سوم یا انقلاب سوم شامل دورهای است که بشر حاکمیت خود را از دست میدهد و آن را به موجودی میسپارد که خود ساخته اما آن را نمیشناسد، یعنی امکان شناختنش را ندارد. این موجود همان دیتا است، که در ابرموتورهای جستوجوی مجازی رشد میکند و کمکم انسان را برده خودش میکند. او را از عرصه بهدر میکند و رباتهای دستساختهی بشر جای خود بشر را میگیرند. درواقع آنچه بر انسان تسلط پیدا میکند یک ابرذهن است. ابرذهن یا شاید مجموعهای از ذهنهایی که انسان خودش ساخته است. ساختاری که تبدیل به نیروی قدرتمند و حاکم خواهد شد و انسان را کنار خواهد زد. هراری میگوید در آینده انسان دو راه دارد: یا با آن نیروی برتر شریک شود، یعنی در هستی خود دست ببرد، با استفاده از کشت ژن و تزریق ریزتراشه و… به جسم خود، به انسان نامیرا تبدیل شود، مرگ را بخرد و برای خودش راهی به عالم بینهایت بگشاید. یا کارها را یکسره به خدمتکاران برنامهریزیشدهاش تحویل دهد و حکم انقضای خود را امضا کند.
نقد و بررسی وجود ندارد.